سلام .لطفا اگر مطلب قبلی را نخوانده اید ، اول از آن شروع کنید . نظر شما برایم با ارزش است
ترس ازقضاوت2
میدانم که من هم بعد از به چاپ رسیدن این کتاب، مورد قضاوت قرار میگیرم اما مهم نیست. من اجازه نمیدهم که ترس از قضاوت مردم، مرا ازدنبال کردن هدفم و نوشتن بازدارد. درست است که من هنوز در خیلی موارد مشکلات اخلاقی دارم ولی به خدا اعتماد و ایمان دارم و میدانم که او مشکل مرا حل خواهد کرد. بهطور مسلم من نه قدیس هستم و نه معصوم اما دارم روی نواقصم کار میکنم و آنها را به خدا سپردهام تا خودش آنها را برطرف کند.
دیگر اجازه نمیدهم فشاری که مردم از طریق قضاوت کردنشان بر من وارد میکنند، مرا خسته کند و مانع پیشرفتم شود. دیگر نمیخواهم با ترس زندگی کنم. هیچگاه نباید از مردم بهقدری انتظار داشته باشیم که نتوانند اجرا کنند. انتظاراتی نداشته باشیم که حتی خودمان هم نمیتوانیم اجرا کنیم.
یادتان نرود که ما همگی انسان هستیم، همهی ما پاداشمان را از خدا میگیریم نه از مردم. پس منتظر تسلی گرفتن از مردم نباشید، نزد خدا بروید و انتظاری که از مردم دارید را از او بخواهید. آیا آنقدر که از قضاوت مردم ترس دارید، از قضاوت خدا هم میترسید؟
ما مردم، بیش از حد به هم وابستهایم. آیا این در شما نیز صدق میکند؟ وقتی بیش از حد به مردم وابسته میشوید، درواقع خودتان را برای ناراحت شدن آماده کردهاید چون مردم نمیتوانند شما را ناامید نکنند، اصلاً قدرت این را ندارند که ناامیدتان نکنند چون طبیعت بشر، خطاست و دیر یا زود، اشکالات دیگران را میبینند.
ترس از قضاوت، نوعی توکل کردن به مردم است. وقتی من به خدا توکل کنم، دیگر برایم حرفها و قضاوت مردم که چه میگویند و چه کار میکنند، مهم نیست.
ترس از قضاوت
همانطور که در مبحث غرور گفتیم، گاهی مردم دربارهی مسائلی قضاوت میکنند که هیچ ارتباطی به آنان ندارد و هیچچیز دربارهی آن نمیدانند. قضاوت و داوری، یکی از نقصهای بزرگ ماست. چه زیبا فرموده خداوند رحمان:
«ای آنانکه ایمان آوردید، دوری کنید از بسی گمانها چه پارهای از گمانها، گناه است و کاوش نکنید در کار مردم، آیا دوست دارد یکی از شما که خورد گوشت برادر مردهی خویش را.»
حکم نکنید تا بر شما حکم نشود. کسانی که میترسند مورد قضاوت قرار گیرند، خود دربارهی مردم قضاوت میکنند، همانطور که اگر در مورد کسی غیبت کردیم، باید منتظر این باشیم که دیگران نیز در مورد ما غیبت کنند زیرا از هر دست که بدهیم، از همان دست پس میگیریم.
این اولین گام برای غلبه بر ترس از قضاوت است یعنی نباید دیگران را قضاوت کنید و در کاری که به شما مربوط نیست، دخالت نمایید. ما حتی نمیتوانیم به کار خودمان رسیدگی کنیم اما بسیاری اوقات در کارهای دیگران هم دخالت میکنیم. چهبسا رابطههای خوبی که به دلیل قضاوتها و دخالتهای نابهجا، دچار مشکل شده و از هم پاشیدهاند!
تعداد بسیاری از مردم، هنگامی که دیگران نظرات بیمورد و نابهجایی در مورد آنان دادهاند، احساساتشان جریحهدار شده است. به نظر شما چه چیزی در وجود انسان، باعث میشود در کارهای دیگران دخالت کند؟
به نظر من، این همان شیطان است که با این حسی که در ما بهوجود میآورد، باعث میشود به کار دیگران وارد شویم، باعث میشود از کار خودمان غافل شویم و حس ایرادگیری از مردم را در ما بهوجود میآورد تا به اینترتیب، ایراد و نواقص خود را نبینیم و به آنها نپردازیم. همه باید این را بدانیم که ما مسؤول اعمال دیگران نیستیم. نباید به کار دیگران دخالت کنیم و آنان را برای اعمالشان قضاوت کنیم.
ما هر کدام خودمان به خدا جواب خواهیم داد. در مقابل خدا، من جوابگوی گناهان دیگران نیستم.
«هیچ کس عمل بدی جز به زیان خودش انجام نمی دهد؛وهیچ گنهکاری گناه دیگری را متحمل نمی شود.» (سورهی انعام، آیهی 164)
آیا میدانید چه تعدادی از مردم از کارهای درستی که میخواهند انجام دهند، منصرف میشوند و عقبنشینی میکنند چون کسی درکشان نمیکند، چون کسی قضاوتشان کرده، چون درکشان نمیکنند و انتقادشان میکنند؟ و به این ترتیب آنان میترسند که دوستانشان را از دست بدهند و برمیگردند و آنچه دوستانشان یا مردم اطرافشان میخواهند، میشوند.
از طرد شدن توسط دیگران، نترسید. اینکه در مورد شما چه میگویند یا فکر میکنند، اهمیتی ندارد. بهعنوان مثال، مهم نیست که در یک میهمانی، شما را دعوت میکنند یا نه، اگر اینقدر از مردم میترسید، شاید اگر در خانهی خود تنها باشید، بهتر باشد. اما فراموش نکنید که همواره یکی هست که همهچیز را دربارهی ما میداند؛ هرچه هست و نیست.
آنجایی که هیچکس درکتان نمیکند، یکی هست که شما را میفهمد. ممکن است مردم شما را نفهمند اما خدا میفهمد. پس منتظر فهمیدن مردم نباشید و کاری که میدانید از نظر خدا درست است را انجام دهید. ادامه دارد.... برگرفته از کتاب قصرآرامش
ترس از رد شدن
یکی دیگر از ترسهای ما، ترس از پذیرفته نشدن یا رد شدن است که با خود میگوییم: «نکند چنین کاری را بکنم و دیگران ناراحت شوند؟» یا «نکند چنین کاری را نکنم و دیگران ناراحت شوند؟» دراصل میخواهیم برای رضایت مردم، کاری را انجام دهیم. برایمان رضایت مردم، بیشتر اهمیت دارد تا رضایت خدا.
بهطور حتم میپرسید: «مگر میشود بدون درنظر گرفتن مردم هم کاری کرد؟ اگر اینگونه باشد که خیلی کارها را میشود انجام داد، ما داریم با مردم زندگی میکنیم.» در جواب این سؤال باید گفت، بله، درست است اما گاهی خداوند چیزی را از ما میخواهد که مردم نسبت به آن رضایتی ندارند. اینگونه باید فهمید که هر کاری که مردم دوست دارند، دلیل بر انجامش نیست.
ما نباید نفسانی عمل کنیم، باید از روح فرمان گرفت، حال روح ازآنِ کیست؟ ازآنِ خدا.
آیا معنای هوای نفس را میدانید؟ میتوان هوای نفس را اینگونه معنی کرد: هر چیزی که خواست من باشد و از روی میل و ارادهی شخصی، انجام شود؛ چیزی که من آن را میخواهم ولی خدا نمیخواهد. با توجه به همین معنا، متوجه میشویم که چه کاری درست است و چه کاری اشتباه.
من دانستهام که هر کاری را که خدا گفته، باید انجام دهم. خود او، پشتیبان من است و مرا حمایت میکند.
«گفت نترسید که منم با شما.» (سورهی طه، آیهی 68)((برگرفته ازکتاب قصرآرامش))
ترس از ناتوانی
میدانید اگر به ترسها اجازه دهید که در شما ریشه بگیرند، چه اتفاقی در زندگیتان میافتد؟
اول از همه وقتی از شکست بترسید، هیچ قدمی برنمیدارید که چیز جدیدی را انتخاب کنید. دوم اینکه از تغییر و چیزهای جدید میترسید که چه بر سرم میآید. خیلی مواقع وقتی که ما پیشرفت نمیکنیم و همیشه در زندگی درجا میزنیم، مهمترین دلیلش این است که میترسیم؛ میترسیم که مبادا سخت باشد، مبادا شکست بخوریم، مبادا نتوانیم.
«گفتیم نترس! تو مسلماً برتری.» (سورهی طه، آیهی 68)
همانطور که گفتیم، ما با ترس، از شیطان دریافت میکنیم و اگر بترسیم، نقشهای که شیطان برای ما کشیده است را به اجرا درمیآوریم. شیطان نمیتواند هیچ چیزی را به شما بدهد مگر اینکه شما را بترساند و همچنین هیچ چیزی را هم نمیتوانید از خدا بگیرید مگر اینکه ایمان داشته باشید. حال انتخاب با خود شماست؛ میخواهید از خدا دریافت کنید یا از شیطان، مثبت باشید یا منفی، خوب باشید یا بد، مهربان باشید یا پرخاشگر.
ایمان، قدرتی است که ارادهی خدا را در زندگیمان به حرکت درمیآورد و ترس، قدرتی است که ارادهی شیطان را در زندگیمان پیاده میکند.
آیا تاکنون توجه کردهاید که همهی ما میگوییم: «میترسم اتفاق بدی برایم بیفتد.» من که تا به حال نشنیدهام کسی بگوید: «میترسم یک اتفاق خوب برایم بیفتد.» حالتهایی ازقبیل دلهره، نگرانی، تشویش، اضطراب و دلشوره، همیشه پدیدههای بد و منفی بهدنبال دارند. تاکنون شنیدهاید کسی بگوید: «نگرانم که اتفاق خوبی بیفتد.» این جملات همیشه ناشی از ترس است و هیچ سنخیتی با نکات مثبت ندارد. خداوند میفرماید:
«این فقط شیطان است که پیروان خود را می ترساند.ازآنها نترسید ؛وازمن بترسید اگر ایمان دارید.» (سورهی آلعمران، آیهی 175)
شیطان ما را با ترسها، ناامید میکند و از پیشرفتکردن بازمیدارد اما خداوند به ما وعده میدهد و امیدوارمان میکند که اگر با من باشید، چیزهای نیکو به شما میدهم.(لطفا برای بهتر شدن مطالب نظر بدهید.) برگزیده از کتاب قصرآرامش
ترس از سختی کار یا دشواری راه
بیاموزید که چگونه در مقابل روح ترس که میخواهد زندگیتان را در کنترل خویش بگیرد، بایستید و بیاموزید چگونه روح شجاعت یا ایمان را که جلوی ترس زانو نمیزند و شما را به پیروزی میرساند، تقویت کنید.
ترسو، کسی است که وقتی با خطری مواجه میشود یا احتمال میدهد که برایش پیش میآید، از خودش بزدلی نشان میدهد و شهامت ندارد در سختیهای زندگی بایستد.
فکر میکنید که اگر من در سختیها و مشکلات نرفته بودم، هیچوقت میتوانستم این پیروزی که امروز بهدست آوردهام را بهدست بیاورم؟
برای من خیلی سخت بود که کسانی را که از آنان رنجش داشتم، ببخشم.
برای من سخت بود که از هوای نفسم بگذرم و در سختی بروم و به جایی که بودم، برنگردم و ثابت باقی بمانم و هر روز یک گام به جلو بگذارم.
برای من سخت بود که اقرار کنم و اعلام کنم که عاجزم و ناتوان چون من خودم را داناترین میدانستم و این از جهل است اگر کسی خود را داناترین بداند.
برای من سخت بود که به کسی اعتماد کنم و درنهایت خیلی دشوار بود که غرورم را زیر پا بگذارم و از هر کسی که او را آزار داده یا ناراحت کرده بودم، عذرخواهی کنم و قلبش را نسبت به خودم از رنجشها پاک کنم.
هرکس در زندگی از چیزی میترسد. بعضیها ترس از بلندی دارند و بعضی از رانندگی کردن و من خودم از شیرجه زدن در آب از بلندی میترسم و فکر نمیکنم باید حتماً این کار را انجام دهم تا ثابت کنم که نمیترسم چون اگر عاشق این بودم که شیرجه زدن را یاد بگیرم، لازم بود بلند شوم و بر ترس خود غلبه کنم و حتی اگر شده با ترس، این کار را انجام میدادم چون نباید اجازه بدهم شیطان سرنوشت مرا بدزدد.
اگر به شما پیشنهاد کار مورد علاقهتان و آن کاری که آرزویش را داشتید را بدهند و بگویند که باید رانندگی کنید تا آن شغل را به شما دهند در حالی که شما از رانندگی میترسید، پس لازم است بر ترستان غلبه کنید تا شیطان سرنوشتتان را ندزدد.
اگر در گذشته آزار دیدهاید و حالا میترسید که با کسی رابطهای داشته باشید، باید این کار را انجام دهید وگرنه در تلهی تنهایی حبس خواهید شد. ممکن است بگویید: «میترسم مرا اذیت و آزار بدهند، میترسم دل مرا بشکنند.» اما لازم است بر آن ترس غلبه کنید چون این نوع ترسها واقعی نیستند.
شما در زندگیتان، هر چیزی را میتوانید بشنوید ولی هر چیزی را نباید باور کنید. ترس یعنی دروغ شیطان برای انجام ندادن آنچه که از آن ترسیدهاید.
این را بدانید که هرچه از ایمان نباشد، خلاف آن چیزی است که خدا گفته انجام بده و ترس، از ایمان که نیست هیچ، نیروی مخالف آن هم هست.((کتاب قصرآرامش))
ترس ازمشکلات
ترس، همیشه به سراغ ما میآید. نمیتوان به کسی گفت که نترس. خداوند نمیگوید که نترسید بلکه او میگوید که ترس را دنبال نکنید حتی اگر مجبور شدید کاری را با ترس انجام دهید، اجازه ندهید که ترس شما را شکست دهد.
خدا میگوید کاری را که من گفتهام، انجام دهید. وقتی کاری را میخواهید انجام دهید که ترس به سراغ شما میآید، این باید باعث شود که شما دو برابر شهامت پیدا کنید و مطمئن شوید که کارتان درست است.
ترس، ما را از پیشرفت کردن بازمیدارد. شیطان در فکرمان با این تفکر که فلان کار سخت است، ما نمیتوانیم، میترسیم و... ما را تهدید میکند که فلان اتفاق میافتد تا ما را از آن کار باز دارد. اگر بترسیم، جایی در بین راه، میایستیم و حتی عقبعقب میرویم. نکتهی مهمی که وجود دارد، این است که باید با خدا جلو برویم زیرا خدا، پیشرفت است و پیشرفت میخواهد و ما نمیتوانیم عقب بمانیم. اگر از مشکلات بترسید و بر آنها غلبه نکنید و جلو نروید، آرامآرام عقب میروید. فکر نکنید که ایستادن خوب است، ایستادن به این صورت است که با خود فکر میکنید دیگر رشد کردن تا همین حد، کافی است. این را بدانید که ایستادن، مدت زمانی دارد و مطمئن باشید عقب خواهید رفت. عقب رفتن، به یکباره نیست. شاید ایستادن (توقف رشد و بهبودی) مدتی زمان ببرد ولی شک نکنید به عقب خواهید رفت و مشکلات، بر شما سوار خواهد شد. بیشتر مشکلات ما، ناشی از ترسهای ماست یعنی غیرواقعی است مانند ترس از آینده که چه اتفاقی خواهد افتاد و میخواهیم ناراحت و افسرده شویم که برای آینده کاری کنیم، ترس از امنیت مالی، ترس از امنیت اجتماعی، ترس از بیکار شدن و...
ترس از سوءاستفاده
کسی که از سوءاستفادهی مردم میترسد، با خدمت به مردم، مشکل دارد چون فکر میکند همه قصد دارند سرش را کلاه بگذارند. گاهی فکر میکنیم که اگر فروتن باشیم و در موقعیتی به کسی کمک کنیم، آن شخص همیشه همانطور از ما انتظار خواهد داشت. اگر با این ترس زندگی کنیم، نمیتوانیم آنچه که خدا برای ما میخواهد را انجام دهیم.
وقتی خدا تصمیم میگیرد شما را بلند کند، دری را به رویتان باز کند، شما را در موقعیتی مهم قرار دهد و یا مقام یا پست مهمی را به شما بدهد، هیچ شیطانی در جهنم و هیچ انسانی روی زمین، نمیتواند جلوی او را بگیرد پس نترسید و باایمان حرکت کنید، نه با ترس.
خدا میداند چگونه بیرون کند و چگونه استخدام کند و یا چطور یکی را پایین بیاورد و دیگری را بالا ببرد. بهتر است کار درست را انجام دهیم و ترس مان را به او واگذار کنیم.
ترس باعث غیبت کردن میشود، باعث خسارت زدن، تهمت زدن، غرور، خودبزرگبینی، خودکمبینی و صدها نقص اخلاقی دیگر میشود. ترس، ریشهی تمام نواقص اخلاقی ماست. برای همین است که خداوند میفرماید:
«این فقط شیطان است که پیروان خود را می ترساند.ازآنها نترسید ؛وازمن بترسید اگر ایمان دارید.» (سورهی آلعمران، آیهی 175)
برگرفته از کتاب قصرآرامش