سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آزاد شو

 ترس از قضاوت

ترس از قضاوت

 

همان‌طور که در مبحث غرور گفتیم، گاهی مردم درباره‌ی مسائلی قضاوت می‌کنند که هیچ‌ ارتباطی به آنان ندارد و هیچ‌چیز درباره‌ی آن نمی‌دانند. قضاوت و داوری، یکی از نقص‌های بزرگ ماست. چه زیبا فرموده خداوند رحمان:

 

«ای آنان‌که ایمان آوردید، دوری کنید از بسی گمان‌ها چه پاره‌ای از گمان‌ها، گناه است و کاوش نکنید در کار مردم، آیا دوست دارد یکی از شما که خورد گوشت برادر مرده‌ی خویش را.»

 

حکم نکنید تا بر شما حکم نشود. کسانی که می‌ترسند مورد قضاوت قرار گیرند، خود درباره‌ی مردم قضاوت می‌کنند، همان‌طور که اگر در مورد کسی غیبت کردیم، باید منتظر این باشیم که دیگران نیز در مورد ما غیبت کنند زیرا از هر دست که بدهیم، از همان دست پس می‌گیریم.

این اولین گام برای غلبه بر ترس از قضاوت است یعنی نباید دیگران را قضاوت کنید و در کاری که به شما مربوط نیست، دخالت نمایید. ما حتی نمی‌توانیم به کار خودمان رسیدگی کنیم اما بسیاری اوقات در کارهای دیگران هم دخالت می‌کنیم. چه‌بسا رابطه‌های خوبی که به‌ دلیل قضاوت‌ها و دخالت‌ها‌ی نابه‌جا، دچار مشکل شده و از هم پاشیده‌اند!

تعداد بسیاری از مردم، هنگامی که دیگران نظرات بی‌مورد و نابه‌جایی در مورد آنان داده‌اند، احساسات‌شان جریحه‌دار شده است. به نظر شما چه چیزی در وجود انسان، باعث می‌شود در کارهای دیگران دخالت کند؟

به نظر من، این همان شیطان است که با این حسی که در ما به‌وجود می‌آورد، باعث می‌شود به کار دیگران وارد شویم، باعث می‌شود از کار خودمان غافل شویم و حس ایراد‌گیری از مردم را در ما به‌وجود می‌آورد تا به این‌ترتیب، ایراد و نواقص خود را نبینیم و به آن‌ها نپردازیم. همه باید این را بدانیم که ما مسؤول اعمال دیگران نیستیم. نباید به کار دیگران دخالت کنیم و آنان را برای اعمال‌شان قضاوت کنیم. 

ما هر کدام خودمان به خدا جواب خواهیم داد. در مقابل خدا، من جواب‌گوی گناهان دیگران نیستم.

«هیچ کس عمل بدی جز به زیان خودش انجام نمی دهد؛وهیچ گنهکاری گناه دیگری را متحمل نمی شود.» (سوره‌ی انعام، آیه‌ی 164)

 

آیا می‌دانید چه تعدادی از مردم از کارهای درستی که می‌خواهند انجام دهند، منصرف می‌شوند و عقب‌نشینی می‌کنند چون کسی درک‌شان نمی‌کند، چون کسی قضاوت‌شان کرده، چون درک‌شان نمی‌کنند و انتقادشان می‌کنند؟ و به این ترتیب آنان می‌ترسند که دوستان‌شان را از دست بدهند و برمی‌گردند و آن‌چه دوستان‌شان یا مردم اطراف‌شان می‌خواهند، می‌شوند.

از طرد شدن توسط دیگران، نترسید. این‌که در مورد شما چه می‌گویند یا فکر می‌کنند، اهمیتی ندارد. به‌عنوان مثال، مهم نیست که در یک میهمانی، شما را دعوت می‌کنند یا نه، اگر این‌قدر از مردم می‌ترسید، شاید اگر در خانه‌ی خود تنها باشید، بهتر باشد. اما فراموش نکنید که همواره یکی هست که همه‌چیز را درباره‌ی ما می‌داند؛ هرچه هست و نیست.

آن‌جایی که هیچ‌کس درک‌تان نمی‌کند، یکی هست که شما را می‌فهمد. ممکن است مردم شما را نفهمند اما خدا می‌فهمد. پس منتظر فهمیدن مردم نباشید و کاری که می‌دانید از نظر خدا درست است را انجام دهید. ادامه دارد.... برگرفته از کتاب قصرآرامش


ارسال شده در توسط امین امینی