ما فکر میکنیم وقتی کسی را میبخشیم، داریم به او لطف میکنیم.
واقعیت اینست که داریم به خودمان لطف میکنیم. ممکن است مجبور
باشید در طول روز، ده بار ببخشید و ده بار دیگر انتخاب کنید که به
شما برنخورد. بهایی که برای کشیدن این فشار میپردازید، سنگین
است و بهدنبال خود کشیدنش هم هیچ فایدهای ندارد.
از کسی عصبانی بودن و تنفر داشتن و نسبت به او پر از کینه بودن،
مانند این است که شما زهری را بخورید و انتظار داشته باشید طرف
مقابل بمیرد. فایدهی این کار چیست؟ که من از کسی کینه به دل داشته
باشم در حالی که آن شخص دارد برای خودش خوش میگذراند و
اصلاً برایش مهم نیست و حتی خبر هم ندارد که من از او عصبانیام.
شما اگر به کینه و رنجش و دلخوری اجازه بدهید که در روحتان ساکن
شود، دیگر قدرتی که درونتان شما وجود دارد، راهی برای عمل
کردن ندارد.
موارد بسیار مثبتی درون روح ما وجود دارد مانند محبت، خوشی،
آرامش، صبر؛ تمام صفات نیکوی خداوند، در روح ما هست چون
روح ما، روح خداست. او در عمیقترین جای روح ماست، عمیقترین
قسمت وجودی ما، قسمتی نیست که مشکل دارد، آن لایهی بعدی است
که شامل روان و فکر و احساسات ماست.
شما ممکن است از نظر احساسی، زخمی باشید و فکرتان صد دلیل
بیاورد که چرا به آن شخص اجازه دادهاید شما را آزار دهد و باید در
زندگیتان برای همیشه در را به روی آن شخص ببندید. وقتی که ما در
قلب خود از کسی کینه و رنجش داریم، وقتی که دلخوریها و
عصبانیتها قلب ما را فراگرفته، دیگر جایی برای خدا وجود ندارد
زیرا خداوند، پاک است و در جای پاک حضور پیدا میکند. خدا،
محبت است و عشق.
برگرفته از: کتاب قصرآرامش