سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آزاد شو

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید.

بزودی زود کتاب قصرآرامش،نشته امینی بوشهری ،انتشارات فریور، وارد بازار کتاب میشود.

قسمتی از مقدمه قصرآرامش:

چیزی که مرا مجبور به نوشتن کرد، معلومات عالی من نیست بلکه دردهایی‌ست که در زندگی کشیده‌ام،

 مانند خشم‌ها و عصبانیت‌ها، ترس‌ها، بی‌ایمانی‌ها، کینه‌ها و

 رنجش‌ها و... و می‌دانم که شمایی که همیشه در حال خودخوری و جنگ روانی در

مغزتان هستید و ناامید از هر‌جا، چه می‌کشید. چیزی که مرا مکلف کرد، تجربیات

من بود، نه کتاب‌هایی که خوانده بودم

         

من به این وسیله، می‌خواهم از شیطان انتقام بگیرم. بهترین انتقام از شیطان، این است که من به‌خاطر دردهایی که

 کشیده‌ام، می‌خواهم به کسانی که همان دردها را دارند، تسلی بدهم. هرچه سن‌مان بالاتر می‌رود، بیش‌تر متوجه

می‌شویم که هیچ روزی را نباید تلف کنیم. گاهی با پیروزی‌های‌مان، مردم را درس می‌‌دهیم و گاهی با اشتباهات‌مان

.

وقتی به گذشته نگاه می‌کنم، باید صادقانه بگویم روزهای زیادی بودند که از دست دادم و از زندگی‌ام لذت نبردم زیرا

آن‌چه که الآن می‌دانم را آن موقع نمی‌دانستم و نیمی از عمرم را عصبانی بودم؛ عصبانی از خودم، عصبانی از مردم

و نامید از خدا.

گذشته‌ی من، گذشته‌ی خوبی نبود. نمی‌دانستم چه‌طور با مردم کنار بیایم. زورگویی، سلطه‌جویی، بهانه‌جویی و همه‌ی

نکات منفی در من وجود داشت. نمی‌توانستم حتی تصورش را هم بکنم وقتی کسانی را دیدم که بسیار عوض شده

 بودند. آنان تصمیم گرفته بودنده عوض شوند، یک تصمیم جدی که آنان را از بند منفی‌گرایی رها کرده بود و تولدی

 دوباره یافته بودند.

خداوند بین انسان‌ها فرق نمی‌گذارد. خدا، خدای برابری و عدالت است. هرکه قانون را رعایت کند، از همان مزایا

استفاده می‌کند و بهره‌مند می‌شود.

یک‌سری قوانین روحانی وجود دارند که فرقی هم نمی‌کند، من خوشم بیاید یا نیاید، قوانین روحانی‌اند. قانون جاذبه هم

یک قانون است، اگر شما با قانون جاذبه موافق نباشید، فرقی در اصل قضیه نمی‌کند، اگر قانون جاذبه را قبول نداشت

ه باشید و بروید از طبقه‌ی چهارم یک ساختمان بپرید، مطمئن باشید آن را خواهید فهمید.

بسیاری از حقایق وجود دارند که مردم می‌گویند ما با آن‌‌ها موافق نیستیم. البته اصلاً مهم نیست که کسی آن‌ها را قبول

داشته باشد یا نه چراکه در هر صورت، حقیقت هستند.

باید این را بدانیم که خدا، کتاب و قانونش را به خاطر ما عوض نمی‌کند. من به شما قول نمی‌دهم اگر در هر کاری

اول با خدا مشورت کنید و ایمان واقعی داشته باشید، دیگر هیچ مشکلی نخواهید داشت ولی به شما قول می‌دهم دیگ

ر مجبور نیستید به‌تنهایی مشکلات‌تان را حل کنید.

ما همه آن‌قدر به فهم و اطلاعات خودمان مغرور می‌شویم که هر چیزی را که می‌شنویم و می‌خوانیم، با خود می‌گوییم:

(میدانم ) و زیر تعدادی از جملات یک کتاب هم خط قرمز کشیده‌ایم.

معمولاً اطلاعات و دانسته‌های ما، به ما غرور می‌دهد و ما را مغرور به آن‌چه که می‌دانیم می‌کند. ولی چیزی که بای

د به آن توجه کنیم، این است که عمل ما چیست؟ باید این ضرب‌المثل را شنیده باشید که: ((به عمل کار برای به سخندانی نیست))

اگر کاری را به عمل نرسانده‌ایم، از کجا باید بدانیم که می‌دانیم؟ وقتی نتوانیم با عملکردمان نشان دهیم،

حرف‌مان هیچ ارزشی ندارد.

هنگامی که در حال خواندن این کتاب یا کتاب‌های دیگر هستید، فکر نکنید نکاتی از آن را می‌دانید. با خود بگویید آیا

 عمل می‌کنم؟!


ارسال شده در توسط امین امینی