مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید.
بزودی زود کتاب قصرآرامش،نشته امینی بوشهری ،انتشارات فریور، وارد بازار کتاب میشود.
قسمتی از مقدمه قصرآرامش:
چیزی که مرا مجبور به نوشتن کرد، معلومات عالی من نیست بلکه دردهاییست که در زندگی کشیدهام،
مانند خشمها و عصبانیتها، ترسها، بیایمانیها، کینهها و
رنجشها و... و میدانم که شمایی که همیشه در حال خودخوری و جنگ روانی در
مغزتان هستید و ناامید از هرجا، چه میکشید. چیزی که مرا مکلف کرد، تجربیات
من بود، نه کتابهایی که خوانده بودم
خداوندا آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تعغیر دهم
شهامتی تا تعغیر دهم آنچه را که میتوانم
ودانشی که تفاوت این دو را بدانم
آزاد شو آزاد
پاکسازیِ افکار
همانطور که گفتم بدون بدن بودن از طریق
مشاهدهء درست بدن حاصل می شود
رها شدن از افکار هم از طریق مشاهدهء
درست افکار امکان پذیر است
به طور کلی مهمترین اصل در سیر و
سلوک معنوی مشاهده کردن درست است
در این سه مرحله ما باید با آگاهی به بدن،ذهن
و احساسات توجه کنیم
به ارتعاشات ذهنی توجه کنیم که چگونه از ضمی
ما جریان پیدا می کنند درست مانند کسی که در کنار
رودخانه نشسته است و به جریان آب نگاه می کند
همین گونه کنار ذهنتان بنشینید و مشاهده کنید
و یا همانند شخصی که در جنگل نشسته است
و از بالای درختان به پرندگان در حال پرواز نگاه
می کند،شما هم به افکارتان نگاه کنید و یا
چون کسی که به باران می نگرد
و به ابرها توجه می کند شما هم ابرهای ذهن تان
که در آسمان سرتان در حال حرکتند نگاه کنید
در سکوت باستید و پرواز پرندگان فکر
و جریان رودخانه ذهن را نگاه کنید
در این حالت هیچ کاری نکنید،دخالتی در این جریانات
نکنید و اصلاً توقفی بهشان ندهید.آنها را سرکوب نکنید
اگر فکری می آید متوقفش نکنید و اگر فکری نیست
سعی نکنید فکر جدیدی خلق کنید تنها یک مشاهده گر باقی بمانید
در این مشاهدهء ساده خواهید دید که شما و افکارتان از هم مجزا هستید
این نکته را تجربه خواهید کرد که آن شخصی که مشاهده گر افکار است
از خود آن افکار مجزاست و کاملاً با آنها متفاوت است
همین که به این مسئله واقف شویم آرامش عجیبی بر زندگی
شما سایه خواهد افکندچون متوجه خواهید شد که دیگر هیچ ناراحتی
و نگرانی ندارید
میتوانید در میان انواع ناراحتی ها و اتهاب ها باشید
ولی این ناراحتی ها مال شما نخواهند بود
و یا هر نوع مشکلی که وجود داشته باشد دیگر با شما کاری ندارد
می توانید پر از افکار باشید ولی کاملاً از آنها متمایزید
اگر شما آگاه شوید که افکارتان نیستید این افکار ضعیف و ضعیف تر می شوند
و به مرور موجودیّت خود را از دست می دهند افکار به این دلیل قدرتمند هستند که
ما می اندیشیم که آنها به ما تعلق دارند
مثلاً در جر و بحث با دیگران می گویید"فکر من این است"،
در صورتیکه هیچ فکری متعلق به شما نیست
تمام این افکار با شما متفاوتند و شما از آنها مجزا هستید پس فقط مشاهده گر آنها باشید
برای اینکه این مطلب بیشتر برایتان جا بیفتد یک داستان از بودا نقل می کنم.
. ادامه دارد......
پاکسازی افکار
همانطور که گفتم بدون بدن بودن از طریق
مشاهدهء درست بدن حاصل می شود
رها شدن از افکار هم از طریق مشاهدهء
درست افکار امکان پذیر است
به طور کلی مهمترین اصل در سیر و
سلوک معنوی مشاهده کردن درست است
در این سه مرحله ما باید با آگاهی به بدن،ذهن
و احساسات توجه کنیم
به ارتعاشات ذهنی توجه کنیم که چگونه از ضمی
ما جریان پیدا می کنند درست مانند کسی که در کنار
رودخانه نشسته است و به جریان آب نگاه می کند
همین گونه کنار ذهنتان بنشینید و مشاهده کنید
و یا همانند شخصی که در جنگل نشسته است
و از بالای درختان به پرندگان در حال پرواز نگاه
می کند،شما هم به افکارتان نگاه کنید و یا
چون کسی که به باران می نگرد
و به ابرها توجه می کند شما هم ابرهای ذهن تان
که در آسمان سرتان در حال حرکتند نگاه کنید
در سکوت باستید و پرواز پرندگان فکر
و جریان رودخانه ذهن را نگاه کنید
در این حالت هیچ کاری نکنید،دخالتی در این جریانات
نکنید و اصلاً توقفی بهشان ندهید.آنها را سرکوب نکنید
اگر فکری می آید متوقفش نکنید و اگر فکری نیست
سعی نکنید فکر جدیدی خلق کنید تنها یک مشاهده گر باقی بمانید
در این مشاهدهء ساده خواهید دید که
شما و افکارتان از هم مجزا هستید
این نکته را تجربه خواهید کرد که آن شخصی که مشاهده گر افکار است
از خود آن افکار مجزاست و کاملاً با آنها متفاوت است
همین که به این مسئله واقف شویم آرامش عجیبی بر زندگی
شما سایه خواهد افکند
چون متوجه خواهید شد که دیگر هیچ ناراحتی
و نگرانی ندارید
میتوانید در میان انواع ناراحتی ها و اتهاب ها باشید
ولی این ناراحتی ها مال شما نخواهند بود
و یا هر نوع مشکلی که وجود داشته باشد
دیگر با شما کاری ندارد
می توانید پر از افکار باشید ولی کاملاً از آنها متمایزید
اگر شما آگاه شوید که افکارتان نیستید
این افکار ضعیف و ضعیف تر می شوند
و به مرور موجودیّت خود را از دست می دهند
افکار به این دلیل قدرتمند هستند که
ما می اندیشیم که آنها به ما تعلق دارند
مثلاً در جر و بحث با دیگران می گویید"فکر من این است"،
در صورتیکه هیچ فکری متعلق به شما نیست. ادامه دارد....
پاکسازیِ بدَن
یکی از اُستادانِ بزرگ گفته است:آن چیزی را که آتش
نمی تواند بسوزاند،تیر و کمان نمی تواند به آن صدمه ای بزند و سوراخش کند و هیچ شمشیری نمی تواند
آن را ببرد، در درون ماست
آگاه شدن از آن چیز و به دور انداختن هویت از بدنمان
یعنی به دور انداختن این تصور که ما بدنمان هستیم
یعنی تجربه کردن روح.
اما برای به دور انداختن هویت بدن
باید کار خاصی انجام دهیم
باید یاد بگیریم که چگونه می توان این کار را کرد
هرچه بدنمان پاک تر باشد
به دور انداختن هویت از آن آسانتر خواهد بود
هر چه بدن پاکتر باشد زودتر می توانیم از این موضوع آگاه شویم که ما بدنمان نیستیم
به همین دلیل منزه کردن بدن پایه کار است
و بدون بدن بودن ثمره آن
حال چگونه می توانیم یاد بگیریم که ما
بدنمان نیستیم؟
فقط باید تجربه اش کنیم اگر
ایستاده ایم،نشسته ایم،خوابیده ایم ویا بیدار هستیم
باید سعی کنیم که این مسئله را به یاد بیاوریم
اگر ذره ای توجه و آگاهی به اعمال بدنمان داشته باشیم
اولین قدم را برداشته ایم
وقتی در جاده ای قدم می زنید،عمیقاٌ به درون خود نگاه کنید
خواهید دید که در درون شما شخصی وجود دارد
که قدم نمی زند
شما خودتان قدم می زنید،دستها و پاها یتان
تکان می خورد،ولی چیزی در درونتان هست که نه تنها قدم نمی زند بلکه شاهد قدم زدن شما هم هست
اگر پاهایتان یا دستانتان درد می کند
با آگاهی به درون خود توجه کنید
آیا درون شما هم درد می کند؟
یا اینکه بدنتان درد می کند
و شما با آن درد خودتان را شناسایی می کنید؟
متوجه خواهید شد که چیزی در درون شما
بدون اینکه دردی داشته باشد
تنها نظاره گر این درد خواهد بود
وقتی که شما گرسنه اید،با آگاهی،به این گرسنگی نگاه کنید
آیا شما گرسنه اید یا بدنتان گرسنه است؟
وقتی هم که خوشحال هستید به این نکته توجه کنید
که این خوشحالی کجا اتفاق می افتد
خوب است دقت داشته باشیم که حوادثی که
در زندگی ما رخ می دهند در کجا اتفاق می افتند
آیا برای ما اتفاق می افتند و یا اینکه ما فقط
شاهد و نظاره گریم
هویت دادن در ما به صورت یک عادت قوی در آمده است
حتی ممکن است وقتی به یک فیلم نگاه کنیم
شروع کنیم به گریه کردن و یا بخندیم وقتی هم که
چراغهای سینما روشن می شود پنهانی اشکهایمان را
پاک می کنیم تا کسی متوجه نشود ما گریه می کنیم
چون خودمان را با این فیلم شناسایی می کنیم
ما معمولاٌ خودمان را با قهرمان آن فیلم شناسایی می کنیم
ممکن است حادثه اسفناکی برای قهرمان فیلم رخ بدهد
و ما خود را با درد آن شخص یکی می دانیم
و شروع می کنیم به گریه کردن،یکی دانستن
مساوی است با هویت دادن
ذهنی که می اندیشد تمام چیزهایی که در بدنش اتفاق می افتند واقعاَ برای او رخ داده اند
همیشه در درد و رنج خواهد بود
فقط یک دلیل برای تمام رنجهای ما وجود دارد
و آن هویت دادن و شناسایی کردن خودمان با بدن است
همچنین یک دلیل برای خوشحالی وجود دارد
و آن هنگامی است که ما دیگر خودمان را
با بدنمان شناسایی نکنیم
حتماَ لازم است که همیشه بدنمان را مشاهده کنیم
شبها وقتی به بستر می رویم باید از این نکته آگاه شویم
که این بدنمان است که به خواب رفته است نه خود ما
بنابر این ما نیستیم که خوابیده ایم بلکه تنها
بدنمان به خواب رفته است
یا برای مثال به هنگام غذا خوردن ویالباس پوشیدن
هنگامی که کسی شما را اذیت می کند اگر آگاهانه بنگرید
قادر خواهید بود که ببینید این فقط بدن شماست که اذیت
می شود نه خودتان
به این طریق در یک مقطع زمانی با توجه دائمی
یک انفجار درونی را حس خواهید کرد
که تمام هویت بدنتان را می شکند
آیا می دانید که وقتی خوابیده اید و خواب می بینید
دیگر از بدنتان آگاه نیستید
و زمانی که به خواب عمیق فرو رفته اید
به هیچ وجه بدنتان را حس نمیکنید
و دیگر صورت خود را به خاطر نمی آورید؟
هر چه عمیق تر به درونتان فرو بروید
بیشتر بدنتان را فراموش خواهید کرد
وقتی شروع به برگشتن به سطح میکنید آرام آرام
هویتِ بدنتان برمی گردد
در صبح هنگامی که ناگهان از خواب برمی خیزید
به درون خود نگاه کنید
به وضوح خواهید دید که هویت بدنتان هم بیدار می شود
تمرینِ جالبی برای قطع هویت بدنمان وجود دارد
اگر یک یا دو بار در ماه این روش را انجام بدهید
به شما در از بین بردن هوِیت بدنتان کمک خواهد کرد
حالا برویم سراغِ تمرین
اطاق را کاملاً تاریک کنید و روی زمین دراز بکشید
بدن را کاملاً آرام کنید
به این ترتیب شما وارد مدیتیشن میشوید
وقتی که بدن و تنفستان کاملاً آرام شدند
و وجودتان در سکوت فرو رفت،حس کنید که مرده اید
و فامیل و آشنایان دورتان جمع شده اند
به صورتهای آنها توجه کنید،ناراحتی ها
و گریه های آنها را ببینید.آنها چه می کنند؟
کدام یک از آنها گریه می کند؟کدامیک فریاد می زند؟
با وضوح کامل به آنها بنگرید
این صحنه ها واقعاً جلوی چشم شما خواهند آمد
بعد ببینید که تمام همسایه ها هم آمده اند
و به آشنایان و فامیل پیوسته اند
حالا مردم جسم شما را در تابوت گذاشته اند
و به جایی که مرده ها را می شویند می برند
به همهء اینها نگاه کنید،همه تصورات هستند
ولی اگر چندین بار این تمرین را تکرار کنید
به وضوح همهء اینها را خواهید دید.حالا ادامه دهید
جسم شما آرام آرام تبدیل به خاکستر می شود
هنگامی که دیگر جسمی در کار نیست
و کاملاً نبدیل به خاکستر شده اید
با آگاهی تمام به درون خود نگاه کنید
و ببینید که در آنجا چه اتفاقی رخ می دهد
در این لحظه متوجه خواهید شد که شما جسم نیستید
یعنی هویتتان با بدن کاملاً قطع شده است
وقتی که این تمرین را برای چند بار تجربه کنید
پس از آن هر زمانی که صحبت کنید،راه بروید
و یا هر کار دیگری انجام دهید،قادرید تا
تشخیص دهید که شما بدنتان نیستید
ما این مرحله را مرحلهء بدون بدن می نامیم
هر کسی که خودش را اینگونه بشناسد
بدون بدن می شود
اگر این کار را در تمام مدت روز یعنی
به هنگام نشستن،بلند شدن،راه رفتن و حرف زدن
انجام دهید یعنی به این نکته توجه کنید که
شما بدنتان نیستید
در این هنگام بدن تنها یک خلأ خواهد بود
درک این مطلب که ما بدنمان نیستیم به سختی اتفاق می افتد
و هیچ چیز با ارزش تر از آن نیست
در آن هنگام تغییرات زیادی در زندگیتان آغاز
خواهد شد
چون تمامی رفتارهای ناآگاهانه بشر
به بدن او برمی گردد
اگر انسان تعلق خود به بدنش را قطع کند
دیگر هیچ کار اشتباهی نمیتواند انجام دهد
اگر ما آگاه شویم که ما بدنمان نیستیم
دیگر هیچ امکانی برای زجر کشیدن
و ناراحتی در زندگی وجود نخواهد داشت
مثلاً اگر کسی با چاقو به پشت ما بزند این شخص فقط
بدن ما را بریده است و ما آگاهیم که به ما هیچ صدمه ای نخورده است و وجودمان دست نخورده باقی مانده
در این هنگام زندگی ما پر از صلح و امنیت خواهد شد
هیچ حادثهء خارجی نمیتواند بر ما تأثیر بگذارد
چون تأثیر این نوع اتفاقات فقط بر روی بدن خواهند بود
امّا ما فکر میکنیم و به اشتباه هم فکر می کنیم که
هر چیز بیرونی میتواند بر ما تأثیر بگذارد
به همین دلیل است که زجر می کشیم و
احساس درد و رنج می کنیم
این اولین مرحلهء تعالیم روحانی است که باید بیاموزیم
و آن رها شدن از بدنمان است
مرحلهء سختی نیست و با کمی سعی و کوشش
می توانیم آنرا یادبگیریم