برداشت مطالب باذکرمنبع بلامانع است
دریافت کردن را یاد بگیرید
اگر توصیهای را که میگویم، بهکار بگیرید، تغییر بزرگی در زندگی شما رخ خواهد داد. چیزی که باید یاد بگیریم، این است که چگونه چیزی که خدا میخواهد به ما بدهد را دریافت کنیم تا از زندگیمان لذت ببریم و نه آزار ببینیم و نه آنچیز، باعث سلب آرامشمان شود.
خدا نیکوست و میخواهد با ما خوب باشد. بیشتر وقتها، ما فقط به کارهای اشتباهی که انجام دادهایم، نگاه میکنیم و نمیدانیم که چهطور چیزهای خوب را از خدا دریافت کنیم. به همین خاطر، خودمان دست بهکار میشویم و نفسانی عمل میکنیم. در این حال، میخواهیم با میل و ارادهی شخصی، چیزی را داشته باشیم، نه میل و ارادهی خدا.تاوقتی که یاد نگرفتهایم در حالت دریافت کردن زندگی کنیم، نه احساس گناه کردن، خیلی از چیزهایی که خدا میخواهد داشته باشیم را دریافت نمیکنیم.
هیچگاه فکر نکنید که باید در قبال کار خوبی که انجام دادهاید، چیزی از خدا دریافت کنید. کار خوب را برای دریافت پاداشی از خدا انجام ندهید چراکه خداوند، فروشی نیست؛ فیض او، خریدنی نیست؛ عشق او، خریدنی نیست.
کار خوب را فقط به این دلیل انجام دهید که کار خوب است؛ فقط برای اینکه خدا دوست دارد آن را انجام دهید. برای رضایت خدا کار کنید نه برای دریافت چیزی که نیاز دارید.
بعضی از ما وقتی احساس گناه میکنیم، فکر میکنیم که دیگر وقت دعا کردن برای خواستن چیزی که میخواهیم، نیست و در این حال، خدا دعای ما را برآورده نمیکند در صورتی که این فکر، کاملاً اشتباه میباشد.
بنابراین هیچگاه به هنگام دعا، به اشتباهات و خطاهای خود فکر نکنید زیرا دعا، برای بخشایش چیز جداگانهای است. خداوند متعال، مانند انسان نیست که بخشش نداشته باشد بلکه او همیشه منتظر ماست. او ما را خیلی راحت میبخشد. این ما هستیم که فکر میکنیم لیاقتش را نداریم و به همین دلیل از خدا و راه ارتباط با او یعنی دعا کردن، فاصله میگیریم.
«وهنگامی که بندگان من،ازتودرباره من سوٌال کنند(بگو)من نزدیکم؛دعای دعا کننده را،به هنگامی که مرا میخواند،پاسخ میگویم.پس دعوت مرابپذیرند،وبه من ایمان بیآورند،تاراه یابند.» (سورهی بقره، آیهی 186)
ما فکر میکنیم خدا بهدنبال انسانهای بیعیب و نقص است، بهدنبال آدمهایی که روزانه چند ساعت به دعا کردن مشغول هستند، بهدنبال آدمهایی که اصلاً گناه نمیکنند. فکر میکنیم خدا فقط به آنان برکت میدهد نه ما که اشتباهی کردهایم، نه ما که آدم معمولی هستیم، که وقتی هم میخواهیم دعا کنیم، خوابمان میگیرد!((برگرفته ازکتاب قصرآرامش))
لطفا نظرات خود را اعلام کنید
بار پروردگارا ! تو را سپاس که هماره صدایم را می شنوی
در میان هیاهوی زمان شلوغی مکان می شنوی
رحیما ! تو را سپاس که دعایی که بر لب نیاورده ام اجابت می کنی
چگونه پندارم که دعاهایی را که خوانده ام اجابت نکنی؟
بار الیها ! کیست که در رحمت تو بکوبد و بی نصیب باز گردد؟
کیست که از تو چیزی بخواهد و بی جواب ماند؟
خداوندا تو مهربانترین و بخشنده ترینی
تو زیباترینی از تو جز تو چه بخواهم؟
خداوندا چون خلق روزگار می راندم جز از درگاه تو به کدامین محنت سرا پناهنده شوم؟
آفتابا ! از آن لحظه به تو پناه می برم که سایه آفتابی چون تو را ببینم
و در سایه خیره مانده سر بر نکنم تا نور تو در چشمانم تابد
خداوندگارا ! حجابی بین تو و خویش گشته ام تو این حجاب از میان بردار
خداوندا ! چگونه دلبری جز تو بگزینم؟ که تو پیش تر از همه شان دلم را بردی
پیش از آنکه پا در این جهان بگذارم
خدایا دوستت دارم
برداشت تمامی مطالب با ذکر منبع آزاداست
خداوندا مرا آرام کن
قلب تپنده ام را آرامش بخش و
ذهنم را آرام کن
قدم های شتاب زده ام را با ثبات کن
تنش ها را از من دور ساز
در سفر گام هایم را آهسته کن تا بتوانم
گلی زیبا را نظاره کنم
بگذار به بالا نگاه کنم تا با دیدن شاخه های
بلوطی سر به فلک کشیده به یاد بیاورم
که رشد و تکامل تدریجی صورت می گیرد
و یک شب قد نمی کشد
پروردگارا آرامم کن
الهام بخش من باش
تا ریشه هایم را به اعماق زمین برسانم
و خاک ارزش های جاودان زندگی
که رشد کنم
چراگاهی می خواهم
تا به ستاره ها برسم
و سرنوشت خویش را به دست بگیرم
پروردگارا مرا آرامم کن
استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟
چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند میکنند و سر
هم داد میکشند؟
شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت: چون در آن لحظه،
آرامش وخونسردیمان را از دست میدهیم
استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست میدهیم درست است امّا چرا
با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد میزنیم؟ آیا نمیتوان
با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد میزنیم؟
شاگردان هر کدام جوابهایى دادند امّا پاسخهاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.
سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند،
قلبهایشان از یکدیگر فاصله میگیرد. آنها براى این که فاصله را جبران کنند
مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد،
این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند.
سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند
چه اتفاقى میافتد؟ آنها سر هم داد نمیزنند بلکه خیلى به آرامى با هم
صحبت میکنند. چرا؟ چون قلبهایشان خیلى به هم نزدیک است.
فاصله قلبهاشان بسیار کم است
استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى میافتد؟
آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمیزنند و فقط در گوش هم نجوا میکنند
و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر میشود.
سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بینیاز میشوند و فقط به یکدیگر نگاه میکنند.
این هنگامى است که دیگر هیچ فاصلهاى بین قلبهاى آنها باقى نمانده باشد.