سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آزاد شو

نمیتوانم

نمی توانم تغییر دهم

 می دانید چه چیز خیلی از مردم را فریب می دهد ؟    معلومات دنیوی

کسی نمی گوید که نباید کسب معلومات کنیم ولی آنقدر هم باید حکمت داشته باشیم که بدانیم هرچه در کتابها می خوانیم ،فقط آن نیست . در مدرسه درباره خلقت به شما درس نمیدهند ،در مورد ایمان به شما درس نمی دهند .درس نمی دهند که چگونه به خدا ایمان داشته باشیم ،چگونه کاردرست را انجام دهیم ،چگونه ترسی نداشته باشیم یااینکه ترس چه چیزی است .

ما دونوع حکمت داریم .1-حکمت دنیا 2-حکمت خدا،وبهترین کتابی که نوشته شده کلام خداست .من میدانم که این حقیقت دارد ،می دانید چگونه ؟ اینکه این کلام در همه چیزوهمه جا کارمی دهد

.

بگو جز این نیست که آیتها نزد خدا است.   عنکبوت 50

 

به مردمی که دارند حکمت دنیا را دنبال می کنند نگاه کنید وببینید دارد چه اتفاقی می افتد . همه چیز دارد مستقیم به سمت تباهی میرود . چیزی که برای ما فریبنده است و باعث آن می شود که همیشه در همین جهل خود باقی بمانیم وشروع کنیم دیگران را هم راهنمایی کردن ،این است کهفکر کنیم همه چیزرا می دانیم ،فکر این که من همه چیزرا می دانم وازدانش چیزی کم ندارم . بعضی ازمردم هستند که وقتی چیزی رامی شنوند ،حالا ازدین یا دنیا ومعلومات باشد یا ازهر چیز دیگر ،می گویند : می دانم ،شنیده ام ،بلد هستم .دانستن بدون عمل کرد هیچ سودی ندارد .این نشانه کسانی است که از قبل فکر می کنند همه چیز را می دانند ودیگر هیچ چیز دراین باره نمانده است که یاد بگیرند . ما باید برای آنچه خدا می خواهد به ما بدهد آماده باشیم .ما با اعلام عجز وناتوانی ،با اعلام به خدا که نمی دانم وتو میدانی خودرا آماده می کنیم .ما تا عجز یعنی عاجز بودن و نادانی خود رادر برابر ناملایمات و حکمت خدارا به خدا اعلام نکنیم ،تا نگوییم که خدایا من نه می توانم ونه می دانم وتو قادری وحکیم وتوانا ،وتا ازاو نخواهیم که ازدانشش به ما بدهد وبهره ای از آن ما را برساند ،چیزی نخوا هیم دانست.

               وبگو پروردگارا مرا بیفزای دانش .   طه 114

ما از خدا می خواهیم که به ما دانش عطا کند ولی اگر همدر مسئله ای که برایمان پیش آمده چیزی ندانستیم وبر سر دوراهی ماندیم نباید کلافه شویم ،فقط کافیست ازخدا بخواهیم که راه درست را به ما نشان دهد .

گاهی هم اتفاق می افتد که من اصلا نباید چیزی را بدانم چون حکمت خدا در آن است . وظیفه من فقط داشتن و حفظ کردن ایمان است که بدانم خدا می داند وبس ومن به او ایمان دارم . ماقرار نیست که همه چیز را بدانیم ،اشکالی نداردکه چیزی را ندانیم . هرکس که به خدا اعتماد دارد وبا ایمان راه می رود یک سری سئوالات بی جواب که نمی داند را در زندگی خود خواهد داشت.

زنهار کسی خود رافریب ندهد اگرکسی ازشما خود راحکیم پندارد،جاهل شود تا حکیم گردد زیرا حکمت این جهان نزد خدا جهالت است ،چنان که مکتوب است .حکما رابه مکر خودشان گرفتارمی سازد .کتاب مقدس   اول قرنتیان 18-3

ایمان معنی نمیدهد اگر قرار باشد همه چیز را بفهمیم . ایمان وقتی معنا پیدا میکند که من با وجود ندانستن چیزی به خدا اعتماد کنم و به او محبت کنم . ما میگوییم به خدا توکل داریم که کمکمان کند ، ولی اگر نکرد نقشه میکشیم که اگر خدا کمکم نکرد خودم چنین میکنم و چنان و خودم راهش را پیدا میکنم .همه حرف هایمان با هم متضاد هست از یک طرف می گوییم ایمان داریم ، ولی کار های یک بی ایمان و بی اعتماد به خدا را انجام میدهیم . از یک طرف توکل می کنیم که خدا کارمان را درست کند وازطرف دیگر خودمان می خواهیم نفسانی عمل کنیم .ما تا جاهل نشویم حکمت را نخوایم دانست .جاهلی نه به معنای جهل است وچیزی فرا نگرفتن ،بلکه به این معناست که درمقابل خدا باید ابرازنادانی کنیم تا ازدانش خود مارا بهره ای بدهد، وقتی ما آدمها معلوماتی کسب می کنیم مثلا دکتریا مهندس می شویم ودو کلاس درس می خوانیم یا میتوانیم یک جدول یا چند فرمول ریاضی را حل کنیم فکر می کنیم که دنیا زیر دست ماست وخیلی می دانیم ودیگر سرامد همه دانایانیم وبا فخر فروشی وتکبرنسبت به کسانی که ازسواد کمتری برخوردار هستند آنها را تحقیر می کنیم . برگزیده ازکتاب قصرآرامش


ارسال شده در توسط امین امینی

درباره زبان در قصر آرامش

زبان

 

«و می‌خواند انسان به بدی، همانند خواندنش به‌ خوبی و بوده است انسان شتاب‌کننده.» (سوره‌ی اسراء، آیه‌ی 11)

 

وظیفه‌ی من، نگه‌داشتن آرامش است، قرار هم نیست که خدا این‌کار را برای من انجام دهد و یا کس دیگری برایم آرامش به ارمغان بیاورد زیرا خداوند قدرتش را به من داده و من باید تصمیم بگیرم که آرامشم را حفظ کنم یا نه.

من ناراحت شدن را رد می‌کنم. یکی از راه‌هایی که ما خودمان بیش‌تر و بیش‌تر ناراحت می‌شویم، حرف زدن است. به این صورت که هرچه بیش‌تر درباره‌ی مشکل‌مان حرف می‌زنیم، بیش‌تر ناراحت می‌شویم و هرچه بیش‌تر به موضوعی که باعث عصبانیت‌مان شده فکر می‌کنیم، بیش‌تر عصبانی می‌شویم زیرا در کلام ما، قدرت وجود دارد؛ قدرت سازندگی یا ویران کردن. اگر چیزی که خدا خواسته را بگوییم، اتفاق‌های خوب می‌افتد. همین‌طور هم می‌توانیم روز خود را با کلمات بد، ویران کنیم.

گاهی ممکن است حرفی بزنیم که شخص مقابل نسبت به آن کلمه، حساس باشد و بین ما، اختلاف به‌وجود آید.

غیبت کردن، تهمت زدن، غُرغُر کردن، بدگویی کردن و... همگی انواعی از حرف‌زدن هستند که موجب از دست دادن آرامش ما می‌شوند.

اگر می‌خواهید در آینده‌تان چیز متفاوتی را داشته باشید، پس بهتر است متفاوت هم بگویید و متفاوت فکر کنید زیرا آن‌چه در زندگی‌تان پیش می‌آید اعم از اتفاقات خوب یا بد روزانه، بستگی زیادی به کلماتی که از دهان‌تان خارج می‌شود، دارد. بسیار اهمیت دارد که چه می‌گویید. ما در هیچ قسمتی، بیش‌تر از زبان‌مان، در دردسر نمی‌افتیم.

زبان، یک اسلحه است و باید از آن خوب استفاده شود، نه بر علیه خودتان. شما می‌توانید این اسلحه را به سمت خودتان بگیرید، هم‌چنین می‌توانید به سمت مردم بگیرید و یا می‌توانید آن را به سمت شیطان بگیرید.

چیزی که می‌خواهید ادامه دهید و تصمیم‌تان را در موردش گرفته‌اید را بلند بگویید:

«من چیز متفاوتی می‌خواهم پس چیز متفاوتی هم فکر خواهم کرد.»برگرفته از کتاب قصرآرامش


ارسال شده در توسط امین امینی