• وبلاگ : آزاد شو
  • يادداشت : کائنات
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    از مــن آمــوخــت وفـــا يــار شــد آخــر بــه رقـــيب

    اي خـــوش آن روز کـــه او را بـــه وفــــا کـــار نبـــود...



    مرا که متولد کرد ؟

    مادرم

    زنهاي همسايه

    خداي احد و واحد

    نه نمي دانم مرا که متولد کرد

    تنها وقتي به دنيا آمدم

    که چشمهاي سياه او را

    زلف پريشان او را

    و لبهاي خندانش را ديدم

    من را او به دنيا آورد...
    نام بهار بر سر زبانها افتاده ...


    ولي هنوز هم

    ورد زبان من

    نام اوست...

    http://www.upsara.com/images/we6_eq5r4hs1zz9d3utdh81w.jpg
    تحويل نميگيرم،

    سالي که بي حضورش

    تحويل گردد...


    از هم اينک

    بهاران بر شما

    مبارک...

    http://www.hammihan.com/users/status/thumbs/thumb_HM-20133740613870961121421482298.2138.jpg

    خواب ديدم

    بهار.. آمده است...
    کسي
    خواب مرا نديده است؟


    تكان نده، انار دلم را !

    امروز كه پيرهن سفيد بر تن كرده ام...
    رفتگر جوان عاشق شده بود !
    جرات گفتنش را هم نداشت …
    هيچکس هم نمي دانست چرا کوچه ي دخترک ؛
    از همه جا تميزتر است ….